درسها و عبرتهای عاشورا در کلام امام خامنه ای
 
  اشاره:سخنرانی رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد

رسول ا...(ص)  که در سال 1375 انجام شد- دربرگیرنده درسهای ارزنده و

پیامهایی حساس و تأثیرگذار درباره عاشورای حسینی است که توجه

دایمی به آن اهمیت ویژه این حماسه جاویدان را بیشتر نشان خواهد داد.

معظم له در این سخنرانی که به موضوع «رسالت خواص» اختصاص داشت،

در چهار بخش (تحلیل عاشورا، تاریخ عاشورا، نمونه تاریخی و نکته پایانی)

کوشیدند اهمیت نقش «خواص» در سرانجام جامعه اسلامی را به تصویر

بکشند.

آنچه می خوانید گزیده ای از این سخنرانی است که به عنوان ره توشه این

ایام، تقدیم خوانندگان می شود.


 

1) فرهنگ جهاد

از شاخصه های فرهنگ اسلامی، فرهنگ دفاع و جهاد است. هر چیزی که

هم تلاش باشد، هم در مقابله با دشمن، جهاد است. یک وقت این جهاد،

رزمی است یا سیاسی، فرهنگی، سازندگی، فکری و ... امروز هم از وقتی

ندای مقابله با رژیم منحوس پهلوی از حلقوم امام - رضوان ا... علیه- و

همکاران ایشان در سال 1341 ه.ش بیرون آمد، این جهاد شروع شد، (قبل

از آن هم بود ولی پراکنده و کم اهمیت).


تا امروز در این کشور، جهاد بوده است؛ چون ما دشمنان جدی و قوی

داریم. پس در ایران اسلامی هر کسی که به نحوی در مقابل این دشمن

تلاشی کند «جهاد فی سبیل ا...» کرده است. البته یکی از این جهادها

«جهاد فکری» است. یعنی چون ممکن است دشمن ما را غافل کند و فکر

ما را منحرف سازد، هر کسی که در راه روشنگری فکر مردم تلاش کند،

جهاد می کند. شاید امروز جهاد مهمی هم شمرده می شود. مسؤولیت

اصلی من جلوگیری از فروکش کردن شعله جهاد است و از وجود جهاد در

وضع کنونی نگران نیستم.


2) سفارشی از قرآن؛ درسی از تاریخ


قرآن به ما می گوید؛ از گذشته تاریخ درس بگیرید. عبرت گرفتن از تاریخ

یعنی همین نگرانی که عرض می کنم: اتفاقی که افتاده است در صدر

اسلام است. من یک وقتی گفتم جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا 50

سال بعد از وفات پیغمبر(ص) کار کشور اسلامی به جایی رسید که همین

مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان و ... در کوفه و کربلا جمع بشوند و

جگر گوشه پیغمبر(ص) را با آن وضع به خاک و خون بکشند؟ آمدند پسر

پیغمبر(ص)، پسر فاطمه(س) و امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان خروج کننده بر

امام عادل - که آن امام عادل، یزید بن معاویه است!- معرفی کردند. دلشان

هر چه می خواهد، می گویند. چرا مردم باور می کنند و ساکت می

مانند؟! این جای قضیه است که من را دچار دغدغه می کند. چرا امت

اسلامی که آن قدر نسبت به جزییات احکام اسلامی و آیات قرآنی دقت

داشت، در چنین قضیه واضحی این قدر دچار غفلت شد؟ این مسأله انسان

را نگران می کند. مگر ما از جامعه زمان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع)

محکم تریم؟ چه کار کنیم که آن گونه نشود؟ اگر من و شما جلوی این قضیه

را نگیریم، ممکن است 50 سال دیگر، جامعه اسلامی ما هم کارش به آنجا

برسد، مگر اینکه چشمان تیزی تا اعماق را ببیند و راه را نشان دهد.


3) خواص و عوامه دو قسم تقسیم می شوند؛ کسانی که از روی فکر و

آگاهی و تصمیم گیری کار می کنند - خوب و بدش را کار نداریم- اسم اینها

را «خواص» می گذاریم. یک قسم هم می بینند که جو این طوری است

(فارغ از تشخیص حرکت صحیح و تحلیل و سنجش و درک) دنبال آن حرکت

می کنند، اسم این را «عوام» می گذاریم. در بین خواص آدمهای بی سواد

هم هست؛ می فهمد چه کار می کند. از روی تشخیص تصمیم می گیرد و

عمل می کند ولو درس نخوانده و مدرک ندارد. (اما درباره عوام، می توان

موضوع ورود مسلم بن عقیل به کوفه را مثال زد) می گویند پسر عموی

امام حسین(ع) آمد، مردم تحریک می شوند می روند دور و بر مسلم. 18

هزار نفر با حضرت مسلم بیعت می کنند. بعد از پنج- شش ساعت،

سربازهای ابن زیاد، دور خانه طوعه را می گیرند، همین افراد علیه مسلم

می جنگند.پس باید مواظب باشیم جزو عوام نباشیم. اگر سعی کنید

قدرت تحلیل و تشخیص پیدا کنید، از گروه عوام به سرعت خارج می شوید.


4) خواص در حق و باطل


خواص دو جبهه هستند؛ خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل. عده ای

اهل فکر و فرهنگ و معرفتند، برای حق کار می کنند. فهمیده اند که حق با

این طرف است. دسته مقابل ضد حق اند. یک عده اصحاب امیرالمؤمنین(ع)

و عده ای اصحاب معاویه اند و در بین آنها هم خواص بودند؛ آدمهای با فکر،

عاقل، زرنگ طرفدار بنی امیه.از خواص طرفدار باطل چه توقعی دارید؟ جز

اینکه بنشیند علیه حق برنامه ریزی کند؟ باید با او جنگید. خواص جامعه

ما، جزو خواص طرفدار حق اند. آمدیم سراغ خواص طرفدار حق. همه

مشکلات از اینجا به بعد است.


5) خوبها و بدها در خواص حق


خواص طرفدار حق، دو دسته اند؛ کسانی که در مقابله با دنیا، زندگی،

مقام، شهرت و ... موفقند و دسته ای که موفق نیستند، متاع دنیا را خدا

برای شما آفریده است، منتها اگر شما آن قدر مجذوب شدید که آن جا که

پای تکلیف سخت به میان آمد، نتوانستید از اینها دست بردارید، این می

شود یک طور. وگرنه، آن جا که پای امتحان سخت پیش می آید، می توانید

از اینها براحتی دست بردارید. این می شود یک طور دیگر.


در هر جامعه، دو قسم طرفدار حق وجود دارد. اگر آن قسم خوب خواص

طرفدار حق بیشتر باشند، هیچ وقت جامعه اسلامی دچار حالت دوران امام

حسین(ع) نخواهد شد و تا ابد بیمه است. اما اگر آن دسته دیگر خواص

طرفدار حق زیاد شود، واویلاست. آن وقت حسین بن علی ها به مسلخ

کربلا خواهند رفت، یزیدها سرکار می آیند و بنی امیه بر کشور پیغمبر(ص)

حکومت می کند و امامت به سلطنت تبدیل می شود.


وقتی خواص طرفدار حق در یک جامعه با اکثریت قاطعشان، آنچنان می

شوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می کند، اولش با شهادت

حسین بن علی(ع)، با آن وضع آغاز می شود؛ آخرش هم بنی امیه و

شاخه مروانی و بنی عباس و بعد از بنی عباس هم سلسله سلاطین در

دنیای اسلام تا امروز می رسد.